چکیده : ۲
فصل اول. ۳
مقدمه. ۴
بیان مسئله. ۹
اهمیت و ضرورت تحقیق. ۱۳
فصل دوم ۱۹
ادبیات پژوهش.. ۱۹
یادگیری چیست ؟. ۲۰
برنامه ریزی و آموزش علوم در قرن بیست و یکم ۳۴
هدفهای درسی : ۳۵
سواد علمی – فناورانه : ۳۶
ویژگیهای سواد علمی فناورانه. ۳۷
شرطهای لازم برای تحقق یادگیری مادام العمر : ۳۹
روشهای فعال تدریس.. ۴۰
اهمیت روشهای فعال تدریس.. ۴۶
بررسی چند روش تدریس فعال. ۴۸
روش مباحثهای (بحث گروهی ) ۴۹
برخی از مزایای روش مباحثهای.. ۵۰
ویژگیهای روش تدریس مکاشفهای ( اکتشافی ) ۵۲
مبانی گزینش الگوهای تدریس.. ۵۴
بررسی چند نمونه از الگوهای تدریس.. ۵۶
الگوی تدریس یادگیری از طریق همیاری.. ۶۲
مزایای یادگیری مشارکتی. ۸۲
فواید یادگیری مشارکتی. ۸۶
فواید یادگیری مشارکتی به طور کلی عبارتند از : ۹۳
تبیین یادگیری مشارکتی. ۹۵
روشی دیگر در اجرای یادگیری مشارکتی. ۱۱۸
سازماندهی یادگیری مشارکتی. ۱۲۵
فرضیات تحقیق از این قرارند : ۱۳۵
فصل پنجم ۱۴۱
بحث و نتیجه گیری.. ۱۴۱
هدف های تحقیق : ۱۴۲
تعاریف نظری.. ۱۴۳
تعاریف عملیاتی. ۱۴۵
– روش تحقیق : ۱۴۶
روش نمونه گیری.. ۱۴۷
روایی و پایایی ابزار اندازه گیری : ۱۴۸
بررسی فرضیه یک… ۱۴۹
منابع فارسی. ۱۵۵
منابع انگلیسی. ۱۶۱
چکیده :
هدف از انجام این پژوهش مقایسه تاثیر الگوی مبتنی بر روش مشارکتی و الگوی مبتنی بر روش یادگیری انفرادی بر میزان یادگیری و یاد داری در درس علوم دانش آموزان دختر پایهی پنجم منطقه ۵ تهران بوده است .
دراین پژوهش فرضیهها به این نکته اشاره دارند که بین دو الگوی مشارکتی و انفرادی تفاوت وجود دارد .
جامعه آماری را کلیه دانش آمزان دختری که در منطقه ۵ درسال تحصیلی ۸۷- ۸۶ در شهر تهران به تحصیل مشغول بوده را شامل شده است .
جهت نمونهگیری از روش نمونهگیری تصادفی خوشهای استفاده شده به این صورت که ۴۰ نفر به صورت کاملاً تصادفی انتخاب شد و در دو گروه ۲۰ نفری آزمایش و گواه تقسیم شدهاند .
ابزار جمع آوری اطلاعات آزمون محقق ساخته بود که قبل و بعد از اعمال متغیرهای مستقل بر روی دانش آموزان اجرا شد بعد از ۲۰ روز از اجرای متغیرها نیز آزمون یادداری اجرا گردید که این آزمون موازی آزمون یادگیری بوده . برای محاسبه معنیداری نتایج در بین گروهها از آزمون T مستقل استفاده شد .
نتایج این پژوهش به این شرح است :
الگوی مبتنی بر روش یادگیری مشارکتی نسبت به الگوی مبتنی بر روش یادگیری انفرادی در یادگیری و یادداری تفاوت معنی داری را نتشان می دهد .
فصل اول
مقدمه
درگذشته اعتقاد بر این بود در کلاسها یادگیری واقعی صورت میگیرد که دانش آموزان ساکت و آرام در گوشهای نشسته و به صحبتهای معلم گوش فرا دهد . امروزه با توجه به تغییرات روز افزون فناوری از معلمان نیز خواسته میشود از روشها و برنامههایی استفاده کنند که دانش آموزان را به فعالیت وادار کند .
تغییر در شیوههای یاددهی – یادگیری و استراتژیهای تدریس و ابداع و نوآوری فراوان و مستمر در این زمینه ، راهبردهای یاددهی – یادگیری جدید کاربردی و اثر بخش را فراروی معلمان قرار داده که در صورت آموزش آنها توسط معلمان امکان آموزشی خوبی در اختیار آنها قرار می گیرد که میتواند به فراخور شرایط ، ویژگیها و مشکلات هر یک از کلاسهای خود از آنها که بالاترین بهره و استفاده را ببرند . به عنوان مثال راهبردهایی همچون ،حل مسئله ،شبیه سازی ، ایفای نقش و بارش مغزی که هم اکنون در کشورهای توسعه یافته به عنوان راهبردهای مشارکتی و تعاملی در امر یاددهی – یادگیری فراگیران کاربرد فراوانی یافته است ولی در حال حاضر در نزد اکثر معلمان مهجور و ناشناخته مانده است کاربرد این روشها درحین تدریس توسط معلمان ، در تعمیق یادگیری فراگیران و نهادینه شدن اطلاعات و کاربردی شدن آنها نقش بسزایی دارد و در واقع با این روشها ،میتوان به جای انتقال صرف مفاهیم ، در نزد دانش آموزان مفهوم سازی کرد ( فضلی خانی ، ۱۳۸۰)
یکی از اهداف عمده آموزش و پرورش ، توانایی حل مسئله ، آفرینندگی ، خلاقیت و ابتکار در دانش آموزان است . با این توانائیها دانش آموزان میتوانند با شرایط گوناگون زندگی و موقعیتهای جدید سازگار شوند و رشد این توانائیها از طریق روشهای تدریس فعال میسر میباشد .
تردیدی نیست که پرورش استعدادها و توانائیهای بالقوه دانش آموزان به عنوان یک ضرورت و مسئولیت اجتماعی از اهم وظایف وظایف کارگزاران جامعه ودست اندرکاران نظام آموزشی به ویژه معلمان است ، بنابراین در نظام آموزشی هر کشور معلمان بیشترین وبرترین نقش را بر عهده دارند و میتوانند با به کارگیری روشهای تدریس فعال چهره آموزش را دگرگون کرده و فضای مدرسه را به فضای محبت ، ،رشد و بالندگی مبدل نمایند . وجود منابع لازم و داشتن استقلالهای کافی در محیط آموزشی باعث میشود که دانش آموزان بتوانند ابتکار عمل به خرج دهند و با دیدی تازه موقعیتها را درک کنند و به موضوعات اطراف علاقه نشان دهند .( قاضی ، ۱۳۸۳)
متخصصین تعلیم وتربیت ، در تلاش برای ارائه روشهای مناسب و مفید جهت استفاده از فرصت ها و امکانات آموزشی در راستای یادگیری بهتر ، عمیقتر و سریعتر ، ضمن مخالفت با تعاریف قبلی تدریس که آنرا انتقال معلومات می دانستند ، تدریس را کمک به یادگیرنده برای تفهیم و درک مطالب می دانند .
(سیف ، ۱۳۷۴) عنوان می دارد : همان طور که در روان درمانی ، ران شناس صرفاً به بیمار کمک میکند تا مشکلات خودش را بشناسد و به چگونگی رفع آن مشکل بپردازد . در تدریس نیز دانش آموز خودش مطالب را فرا گیرد ومعلم فقط به او کمک میکند تا به هدفهای آموزش نزدیک گردیده و آنها را فراگیرد .